پیر می شود گاهی...

 

 

گاهی...

 

هوای خانه چه دلگیر می شود گاهی
از این زمانه دلم سیر می شود گاهی


عقاب تیز پر دشت های استغنا
اسیر پنجه تقدیر می شود گاهی


صدای زمزمه عاشقان آزادی
فغان و ناله شبگیر می شود گاهی


نگاهِ مردم بیگانه در دل غربت
به چَشمِ خسته من تیر می شود گاهی


مبر ز موی سپیدم گمان به عمر دراز
جوان ز حادثه ای پیر می شود گاهی


بگو اگر چه به جایی نمی رسد فریاد
کلام حق دمِ شمشیر می شود گاهی


بگیر دست مرا آشنای درد بگیر
مگو چنین و چنان، دیر می شود گاهی

به سوی خویش مرا می کشد چه خون و چه خاک
محبّت است که زنجیر می شود گاهی

اولین...

سلام

امشب ساعت ۷:۴۵ برای اولین بار در تمام عمر ۲۲ سال و خورده ایم، یه تار موی سفید وسط موهام دیدم.

یه لحظه دلم گرفت. انگار منتظر همه چی بودم الا این.

شاید بعدش با خودم هزار و یک دلیل آوردم که خودمو قانع کنم، که موی سفید تو جوونی هزارتا دلیل میتونه داشته باشه ولی انگار نتونستم سر خودمو کلاه بذارم. این موی سفید برا من حکم یه پایان و یه آغاز رو داره.

پایان هرآنچه قبل از دیدن این موی سفید بوده و آغاز هر آنچه بعد از این می خواد پیش بیاد.

 

یاد این ترانه افتادم بدجور:

موی سفیدو توی آینه دیدم

آهی بلند از ته دل کشیدم

تا زیر لب شکوه رو کردم آغاز

عقل هیم زد که خودت رو نباز

عشق باید پا در میونی کنه

تا آدم احساس جوونی کنه

رفته بودم تا مثل یک کبوتر

باز کنم تو آسمون بال و پر

دیدم که شوقی ندارم به پرواز

عقل هیم زد که خودت رو نباز

رفتم که با شادیا سازش کنم

گل های گلدونو نوازش کنم

از دل بی حوصله غمگین شدم

تشنه ی دلداری و تسکین شدم

خواننده : گلپا

آهنگساز و شاعر : جهانبخش پازوکی

روحت شاد خلیل

شاعر بلند آوازه و افتخار جنوب، بوشهر و شهر دیّر در گذشت.

روحش شاد.

 

شعری از خلیل عمرانی

دلتنگی:

هدیه به حضرت رقیه (س)

امشب سری به گوشه ی ویرانه می زنی؟
گامی دراین سکوت اسیرانه می زنی؟

ای روشنای دیده ی دلهای تیره بخت
امشب سری به خانه ی پروانه می زنی؟

یک لحظه تاغریب دلم حس کند تو را
دستی دراین غروب غریبانه می زنی ؟

درموج گریه ازنفس افتاد دخترت
با دست مرگ یک دونفس چانه می زنی ؟

گیسوی کودکانه ام آشفته وقت مرگ،
موی مرا برای سفرشانه می زنی ؟

بابا! دلم برای تویک ذره شد بگو
سر می زنی به دخترخود یا نمی زنی ؟

اما سرت نیست...

 

abalfazl

روی زمین افتاده ای اما سرت نیست

بال و پرت

بال و پرت

بال و پرت نیست

لبریز کردی مشک را از آب اما

دستی برای بردنش دور  برت نیست

آوای سوگی می رسد از عرش انگار!

با من بگو این گریه های مادرت نیست؟

پیچیده گوئی العطش در پهنه دشت

عباس! آیا این صدای لشکرت نیست؟

ای تکه تکه

تکه تکه

تکه تکه

جز زخم های بی امان بر پیکرت نیست

از مردم پر ادعای بی تفاوت

چیزی به جز نامردمی در باورت نیست

لب تشنه و بی بال و پر

بی مشک و بی آب

روی زمین افتاده ای اما سرت نیست

---------------------------------------------------

پ.ن:

محرم

باز سلام

 

محرم

 

----------------------------------------

پ.ن۱: ایام شهادت ابا عبدالله الحسین(ع) تسلیت عرض می کنم

پ.ن۲: به خاطر تأخیر طولانی معذرت می خوام

پ.ن۳: در مورد طرح هم نظر بدید